اخباراخبار کارگروه آموزش و پژوهشاخبار کارگروه ها

یک تراژدی در چند پرده

دکتر بابک (ابوالفضل) جوادی

پیش پرده:

        کرونا آمده و جا خوش کرده است. با رفتارهایی که در سطوح گوناگون جامعه به چشم می خورد، به این زودی هم نخواهد رفت. این ویروس، جامعه کوهنوردی را هم به چالش کشیده است. واکنشها متفاوت و گاهی متضادند: عده ای رویکرد حذفی دارند و برای به تعطیل کشاندن کوهنوردی تلاش می کنند. گروهی نیز در تلاش یافتن راهی کم خطر برای تداوم کوهنوردی هستند ولی عده زیادی بی توجه به ویروس، همچنان در گروه های بزرگ و پرجمعیت به کوه می روند. آیا لشکرکشی به کوهستان، فقط در دوران کرونا خطرناک است؟ آیا آسیب های زیست محیطی حضور پرشمار کوهنوردان در کوهستان، نگران کننده نیست؟ آیا اصولا می توان بر این گونه حرکت های توده وار، نام کوهنوردی گذاشت؟ آیا کوهنوردان کشورهای دیگر هم، این گونه صعود می کنند؟ … شاید تلاش برای یافتن پاسخ این پرسش ها، ما را با شیوه های دیگری از کوهنوردی آشنا کند که منطقی تر، بهداشتی تر، ایمن تر و با طبیعت سازگارتر باشند.

 

 

پرده یکم (دهه هفتاد):

     بیشتر کوهنوردان، در قالب گروه های کوهنوردی مستقل و خودجوش، دوستانه ورزش می کنند: تیم های کوچکی از کوهنوردان آشنا که با هم صعود می کنند و از هم یاد می گیرند، آرمان های بزرگی دارند و برای صعودهای زمستانه نقشه می کشند ولی به موازات این روند، موج تازه ای رو به گسترش است: « صعودهای سراسری» به عنوان شیوه مناسب بهره گیری ابزاری از کوهنوردی، روز به روز رایج تر می شوند. ویزگی غالب این برنامه ها، « مناسبتی» بودن آنهاست. مناسبت هایی که بیشترشان غیر ورزشی اند. این رویکرد تازه، به تمایلات فرصت جویانه دامن می زند. بسیاری از پروژه های مستقل کوهنوردی هم، ناگزیر پشت یک مناسبت پنهان می شوند تا از امکانات سازمان های ذینفع، بهره بگیرند. رقابت در لشکرکشی به کوه ها، برخی نهادهای غیر ورزشی را هم به میدان می آورد. تب «تعداد»، همه را گرفتار می کند. برخی سازمان ها، آمار «صعود» چند هزار نفره می دهند. در کوه های بلند، کسانی را می بینی که الفبای حضور در طبیعت را نمی دانند. بیشتر آنها، سالی یک بار به کوه می آیند و هزینه صعودشان – برای طبیعت و جامعه-  بسیار سنگین است. آیا پس از گذر این موج، کوهنوردی نیمه جان ما کمر راست خواهد کرد؟ کمتر کسی پیش بینی می کند که برنامه ریزان چنین «صعود» هایی، چه ضربه های سهمگینی به پیکر جامعه کوهنوردی می زنند. زمان لازم است تا پیامدهای فاجعه بار، آشکار شوند.

 

 

پرده دوم (دهه هشتاد):

گروه های کوهنوردی که (بر خلاف نام شان) رویکرد « تیمی» داشتند، کم کم جای خود را به «باشگاه» ها می دهند که در بهترین حالت، رویکرد « گروهی» دارند. با بدتر شدن شرایط اقتصادی، سازمان ها کمتر برای صعودهای سراسری خرج می کنند. بخشی از جامعه کوهنوردی هم به این پدیده حساس می شود. تب صعودهای سراسری، کم کم فروکش می کند ولی برطرف نمی شود. خرده فرهنگ ها، به این سرعت تغییر نمی کنند. در نبود گروه های کوهنوردی و صعودهای جمع و جورشان، باشگاه ها با گردش های چند ده نفره سر بر می آورند. لشکر افراد آموزش ندیده، این بار از قله ها به سمت کوه پایه ها، جنگل ها و دیگر گنجینه های طبیعی سرازیر می شوند. نتیجه، کاهش کمیت و کیفیت صعودهایی است که در دهه های گذشته، به همت گروه های کوهنوردی انجام می گرفت. برای جبران این کمبود، روی صعودهای برون مرزی سرمایه گذاری می شود و پای شمار اندکی از کوهنوردان « لژیونر»، به هیمالیا باز می شود: همان سیاستی که در فوتبال اجرا شده است. به نظر می رسد کوهنوردان ایرانی، از رده علم کوه و دماوند فراتر رفته و به دنیای صعودهای بلند پا گذاشته اند ولی آیا واقعیت، همین است؟ نگاهی به کارنامه کوهنوردی برخی از آنان، اتمسفر حاکم بر این پروژه ها و حوادث و چالش های ضمن آنها، به تردیدها دامن می زند.

 

پرده سوم (دهه نود):

با افزایش سرسام آور بهای لوازم کوهنوردی، بسیاری از پروژه ها در حد رویا می مانند. از سوی دیگر، باشگاه ها به بنگاه های اقتصادی تمام عیار بدل می شوند. همه اصول و استانداردهای کوهنوردی، در سایه « درآمد» رنگ می بازند. « حمله های آخر هفته» حساس ترین گنجینه های زیست محیطی کشور را هدف می گیرند و نشانی بکرترین جاذبه های طبیعی، میان فرصت طلبان دست به دست می شود. همین باشگاه ها، مجری سیاست « گواهی پراکنی» در جامعه کوهنوردی نیز هستند. آیا قرار است کوهنوردان آینده ما، از دل این برنامه ها سر برآورند؟ مشتریان باشگاه ها در بهترین حالت، کوهنوردانی هستند که از توان برنامه ریزی و مدیریت ساده ترین صعودها محرومند. بیشتر اینها، دنبال کسانی می گردند که « آنها را به کوه ببرند» و برای آن پول می دهند. در نگاهی کوتاه، محصول سیاست های سه- چهار دهه گذشته، کسانی هستند که با داشتن انبوهی از گواهی نامه های جوراجور، از مهمترین ویژگی های یک کوهنورد مانند تاب آوری، هشیاری محیطی، خودکفایی، نوآوری، اعتماد به نفس و آمادگی محرومند. از این رو عموما در گروه های بزرگ و پرجمعیت، سراغ مسیرهای ساده و تکراری در کوه های شلوغ و پر رفت و آمد می روند. آری! «سیمرغ» های ما به جای پرواز، با اتوبوس و به پشتگرمی حضور دیگران، به سمت بلندترین کوه هر استان می روند تا برگ زرین دیگری به مجموعه رنگارنگ گواهی نامه هایشان بیفزایند.

 

 

پرده چهارم (کرونا):

     کوهنوردی نیمه جان ما- گیج از ضربات پیاپی سه دهه گذشته- به پیچ تند همه گیری کووید نوزده می رسد. بلافاصله « صاحب نظران» شروع به ارائه راه حل می کنند. راه حل هایی که تنوع چندانی ندارند. عده ای سراغ روش آشنای « پاک کردن» صورت مسئله می روند و برای توقف کامل برنامه های کوهنوردی، از در و دیوار توجیه « علمی» می تراشند. اینها در ادامه، تا حد « ممنوع» کردن کوهنوردی در برخی مقاطع و پاره ای از مسیرها هم پیش می روند ولی این راهکار افراطی نه تنها اثری ندارد بلکه گاهی نتیجه عکس هم می دهد. راه حل جایگزین، پذیرش واقعیت همه گیری و ادامه کوهنوردی بصورتی  است که ریسک انتقال ویروس را کاهش دهد ولی چگونه؟ در عمل چه باید کرد؟ پاسخ به ظاهر ساده است: همان نکات بهداشتی که در شهر رعایت می کنیم و به فعالیت روزانه ادامه می دهیم، می توانیم در کوه هم رعایت کنیم و مطمئن باشیم که ریسک این گونه کوهنوردی، از سکونت و فعالیت در شهر به مراتب کمتر است. پس مشکل کجاست؟… چند مشکل « جزئی» در کار است:

  • به کسانی که سالها در گروه های بزرگ، در پی « مربی» و « سرپرست» مسیرهای تکراری را پیموده اند، نمی توان گفت: « از امروز، سراغ مسیرهای بکر و خلوت بروید.»
  • به دست پروردگان صعودهای سراسری و گردش های اتوبوسی نمی توان گفت: « در گروه های کوچک صعود کنید.»
  • وقتی با نفی مطلق صعود یکتنه، آن را « تابو» کردی، نمی شود گفت: « تنها صعود کردن هم، یک راهکار اثربخش است.»
  • وقتی فاصله « یک تا یک و نیم متر» را به یک اصل اساسی در کوهنوردی تبدیل کردی، دیگر نمی توانی بگویی: « تماس دیداری یا حتی شنیداری، کافی است.»
  • پس از ساخت این همه پناهگاه و قرارگاه در ساده ترین مسیرها، نمی توان به کوهنوردان گفت: « در پناهگاه، قرارگاه و رستوران تجمع نکنید.»
  • –        …

     اکنون زمان آن رسیده که بگوییم، کرونا همه رشته های ما را پنبه کرده است. شاید این خبر برای برخی، نگران کننده باشد اما به باور من، این فرصتی برای جامعه کوهنوردی ایران است تا خطاهای تاریخی خود را جبران کند. هم اینک گروهی هر چند کوچک از کوهنوردان پویا و پرتلاش، جسورانه به سمت کوهنوردی مسئولانه، سازگار با طبیعت و متناسب با آهنگ تند زندگی مدرن چرخیده اند. شیوه ای که در « پرده آخر»، با آن بیشتر آشنا می شویم.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا