اخباراخبار کارگروه آموزش و پژوهشاخبار کارگروه ها

نقش عامل انسانی در ریزش بهمن

هر سال در فصلهای زمستان و بهار، شاهد ریزش بهمن هایی در مناطق گوناگون کشورمان هستیم که برخی از آنها، موجب بروز سانحه و مرگ فرد یا افراد گرفتار می شوند. کوه نوردان، تنها قربانیان سوانح بهمن نیستند اما بخش قابل توجهی از این قربانیان را تشکیل می دهند. هدف این نوشتار، پرداختن به شیوه های کنترل بهمن و نقش دستگاه های دولتی و دیگر سازمان های مرتبط با راه و ترابری، ورزشهای کوهستانی و زمستانی، جستجو و نجات و … در پیشگیری ازسوانح بهمن نیست. در این نوشتار می خواهیم به واپسین حلقه از زنجیره عوامل پیدایش و ریزش بهمن یعنی « عامل انسانی » بپردازیم. در واقع می خواهیم ببینیم چرا و چگونه گروهی از کوه نو ردان « در شرایط نامناسب » از « جای نامناسب » سر در می آورند و خود را گرفتار « مرگ سپید » می کنند.
سوانح بهمن را می‌توان از دیدگاه علت‌های انسانی پیدایش آنها، به دو دسته تقسیم کرد: شماری از سوانح بهمن پیامد ناآگاهی افرادی هستند که با رفتار نادرست موجب ریزش بهمن و گرفتاری خود یا دیگران می‌شوند اما در برخی از سوانح بهمن، رد‌پای کسانی را می‌یابیم که در مورد این پدیده، آگاهی‌های نسبی داشته‌اند یا حتی آموزش‌های تخصصی دیده‌اند. در این دسته از سوانح بهمن، افراد خطرات بهمن را بخوبی (یا حداقل تا حدودی) می‌شناسند ولی همچنان به پیش‌روی در محدوده بهمن ادامه می‌دهند و معمولا موجب ریزش بهمن می‌شوند. در حوزه بهمن شناسی و نجات از بهمن، این موضوع را زیر عنوان «عامل انسانی» بررسی می‌نمایند. عامل انسانی عموما به سه صورت در پیدایش سوانح بهمن نقش بازی می‌کند: ۱- شخص یا اشخاص نسبت به مخاطرات بهمن ناآگاه و بی اطلاعند و به همین دلیل گرفتار بهمن می شوند. ۲ – فرد یا افراد گرفتار نسبت به خطر ریزش بهمن و پیامدهای آن آگاهی دارند ولی توجهی به مخاطرات و پیامدهای بهمن نمی‌کنند و با پیش‌روی در محدوده بهمن موجب بروز سانحه می‌شوند. ۳- افراد به خاطر اتکای بیش از اندازه به توانایی‌های خود در پیش‌بینی، پیش گیری، بقا و نجات از بهمن و در واقع به دلیل اعتماد به نفس نامتناسب و غیر منطقی گرفتار سانحه می‌شوند. در مورد افرادی که ناآگاهانه گرفتار بهمن می‌شوند مسئله روشن است اما چرا افراد صاحب نظر و باتجربه در سوانح بهمن جان می‌بازند؟ علت را باید در این اصل جستجو کرد که بین گردآوری یا داشتن اطلاعات از یک سو و تصمیم‌گیری درست از سوی دیگر، همواره فاصله قابل توجهی وجود دارد. به بیان دیگر داشتن اطلاعات ضروری، شرط لازم برای گرفتن تصمیم درست است ولی شرط کافی نیست. فرایند تصمیم‌گیری و قضاوت درست و دقیق، مراحل و گام‌هایی دارد که باید آنها را فرا گرفت و تمرین کرد. تصمیم‌گیری و داوری درست و دقیق در شرایط حساس و بحرانی، فرایندی علمی و منطقی است اما از آنجایی که ما انسان‌ها، به شدت احساساتی و عاطفی هستیم، بیشتر تصمیم هایمان بر پایه عواطف، احساسات و باورهایمان شکل می‌گیرند و کمتر به واقعیات توجه می‌کنیم. ما باید یاد بگیریم و تمرین کنیم که برای تصمیم‌گیری درست نیاز به یک «سامانه تصمیم‌گیری» داریم. داشتن اطلاعات برای گرفتن تصمیم درست کافی نیست. پردازش اطلاعات و تجزیه و تحلیل منطقی آن‌ها اهمیت بیشتری دارد. برای زنده ماندن در محدوده بهمن – و هر محیط طبیعی دیگر – باید حتی الامکان از تصمیم‌گیری و قضاوت بر پایه عواطف، احساسات و پیش داوری‌ها خودداری کنیم و به تصمیم‌گیری درست و منطقی بر پایه واقعیات و در چارچوبی اصولی و علمی روی بیاوریم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا